تنهایی عاشقانه
اینجا دلتنگ نیستی
نويسندگان

افسوس كه نامه جواني طي شد
و آن تازه بهار زندگاني دي شد
وآن مرغطرب كه نام او بود شباب
فرياد ندانم كي آمدوكي شد خیام

 

یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم خیام

 

در کارگه کوزه گری بودم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
هر یک به زبان حال با من گفتند
کو کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش خیام

 

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو دانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من خیام

 

شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی خیام

 

آن به كه در اين زمانه كم گيري دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نكوست
آنكس كه به جمگي ترا تكيه بر اوست
چون چشم خرد باز كني دشمنت اوست خیام

 

در هر دشتي كه لاله زاري بوده است
آن لاله ز خون شهرياري بوده است
چو برگ بنفشه كز زمين مي رويد
خاليست كه بر رخ نگاري بوده است خیام

 

چون آب به جويباروچون باد به دشت
روزي دگر از نوبت عمرم بگذشت
هرگز غم دوروز مرا ياد نگشت
روزي كه نيامدست و روزي كه گذشت خیام

 

اي دل ز زمانه رسم احسان مطلب
وز گردش دوران سرو سامان مطلب
درمان طلبي درد تو افزون گردد
با درد بسازو هيچ درمان مطلب خیام

 

تا کي غم آن خورم که دارم يا نه
وين عمر به خوشدلي گذارم يا نه
پرکن قدح باده که معلومم نيست
کاين دم که فرو برم برآرم يا نه خیام

 

از منزل کفر تا به دین یک قدم است
وز عالم شک تا یقین یک نفس است
این یک نفس عزیز را خوش میدار
کز حاصل عمر ما همین یک نفس است خیام

 

نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است خیام 

 

ساقی ، گل و سبزه بس طربناک شده است
دریاب که هفته دگر خاک شده است
می نوش و گلی بچین که تا درنگری
گل خاک شده است سبزه خاشاک شده است خیام

 

افسوس که سرمایه زکف بیرون شد 
در پای اجل بسی جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوال مسافران  دنیا چون شد خیام

 

عمرت تا کی به خودپرستی گذرد
یا در پی نیستی و هستی گذرد
می خور که چنین عمر که غم در پی اوست
آن به که بخواب یا به مستی گذرد خیام

 

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام زما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود خیام

 

دیدم به سر عمارتی مردی فرد
کو گِل بلگد می زد و خوارش می کرد
وان گِل با زبان حال با او می گفت
ساکن ، که چو من بسی لگد خواهی کرد خیام

 

این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد خیام

 

یک قطره آب بود و با دریا شد
یک ذره خاک و با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد خیام

 

از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که به ما گوید باز
هان بر سر این دو راهه از سوی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز خیام

 

ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم
با این همه مستی زتو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوار تریم؟ خیام

 

بر خیر و مخور غم جهان گذران
خوش باشو دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران خیام

 

در کارگه کوزه گری کردم رای
بر پله چرخ دیدم استاد بپای
می کرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای خیام

 

هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری خیام


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 28 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 13:19 ] [ هادی قادری ]

 

 

حکیم غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری در  ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ در نیشابور دیده به جهان گشود .

وی  به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوریهم نامیده شده‌است، از ریاضی‌دانان، ستاره‌شناسان و شاعران بنام ایران در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و حجةالحق لقب داشته است؛ ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین گردیده‌است.

 

. 

یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است.

شماری از تذکره نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خوانده‌اندهر چند قول مبنی بر این که خیام شاگرد ابن سینا بوده‌است، بسیار بعید می‌نماید. چون از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته‌اند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود می‌داند اما این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.

همچنین از وی هم‌اکنون بیش از ۱۰۰ رباعی برجای مانده‌است.

 

آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود

 

در حدود 436 - 449 هجری -  تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابلهبا نظام‌الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدين ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدين ملکشاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت در همین سال‌ها مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال 465 - ۴۷۹  هجری  - اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده‌است. غلامحسین مراقبی گفته‌است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر برنگزید.

 

دوران خیام

در زمان خیام فرقه‌های مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحث‌ها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم می‌شدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی جرئت ابراز نظریات خود را نداشت - حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاست‌نامهٔ خواجه نظام‌الملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همهٔ معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت می‌کوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون می‌داند. از نظر سیاست نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد:

سقوط دولت آل بویه

قیام دولتِ سلجوقی

جنگ‌های صلیبی

ظهور باطینان

 

در اوایل دوران زندگي خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به اواخر عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضیِ سمرقندی او را «حجه‌الحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب داده‌اند. از خیام به عنوان جانشین ابن‌سینا و استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و مابعدالطبیعه یاد می‌کنند. خیام در سال 466 - 480 هجری - از سوی سلطان ملکشاه سلجوقی مأموریت گرفت تا تقویم زمان خود را اصلاح كند.

 

مرگ خیام

 

باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امام‌زاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.مرگ خیام را میان سال‌های 502 الی 505 -۵۱۷-۵۲۰ هجری  - می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره‌نویسان نیز وفات او را 503  نوشته‌اند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال 502 بوده‌است .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امام‌زاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته‌است.

 

خیام شاعر

خیام زندگی‌اش را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، در حالی‌که معاصرانش از رباعیاتی که امروز مایه شهرت و افتخار او هستند بی‌خبر بودند. معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکرده‌اند. صادق هدایت در این باره می‌گوید.

 

گویا ترانه‌های خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگ‌ها و کتب اشخاص باذوق بطور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده

 

قدیمی‌ترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شده‌است، کتاب خریدة القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی است. این کتاب به زبان عربی و در سال 555 -  ۵۷۲  هجری -  یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شده‌است. کتاب دیگر مرصادالعباد نجم‌الدین رازی است.این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در 602 - ۶۲۰ هجری -  تصنیف شده‌است نجم‌الدین صوفی متعصبی بود و از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکرده‌است. کتاب‌های قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمده‌است و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفته‌اند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند: تاریخ جهانگشا ، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی 0 نزهة المجالس . مونس الاحرار . جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال 728 -  ۷۵۰ هجری  -  کتابت شده‌است و همچنین مجموعه‌ای تذکره‌مانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد.

 

با کنار گذاشتن رباعایت تکراری ۵۷ رباعی به دست می‌آید. این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان می‌دهد. با کمک این رباعی‌ها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار می‌شود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست. وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبوده‌است بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکته‌بینی‌های فلسفی خود را در قالب شعر بیان کرده‌است

 

تصحیحات رباعیات خیام

شهرت خیام به عنوان شاعر مرهون ادوارد فیتزجرالد انگلیسی‌است که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آورده‌آست که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست.

 

تا پیش از تصحیحات علمی مجموعه‌هایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت؛ مجموعه‌هایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.». بی‌مبالاتی نسخه‌نویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخه‌های خطی دیده می‌شود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را به‌عمد تغییر داده‌اند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. هدایت حتی می‌گوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس می‌خوارگی کرده‌است و رباعی‌ای گفته‌است از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت داده‌است.. مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سروده‌اند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمده‌است..

 

نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در 1274 -  ۱۳۱۳ هجری - آن را مفصل‌تر و علمی‌تر و با مقدمه‌ای طولانی با نام ترانه‌های خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دست محمد علی فروغی در 1281 - ۱۳۲۰ هجری -  به انجام رسید. لازم به ذکر است که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، روزن و کریستن‌سن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانسته‌اند.

 

احمد شاملو روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانه‌ها روایت:احمد شاملو ارائه داده‌است.

 

مضمون اشعار و مشرب فلسفی خیام

صادق هدایت در ترانه‌های خیام دسته‌بندی کلی‌ای از مضامین رباعیات خیام ارائه می‌دهد و ذیل هر یک از عناوین رباعی‌های مرتبط با موضوع را می‌آورد:

 

راز آفرینش

درد زندگی

از ازل نوشته

گردش دوران

ذرات گردنده

در کل اشاره به این مضمون است که چون بمیریم ذرات تن ما پراکنده شده و از گِلِ خاک ما کوزه خواهند ساخت. این درواقع به یک معنا هم از ایراداتی‌است که به معاد جسمانی وارد ساخته‌اند. چرا که وقتی ذرات تن اشخاص با گذشت زمان در تن دیگران رود رستاخیز جسمانی هر دوی آنان چگونه ممکن است.

هر چه باداباد

هیچ است

دم را دریابیم

خیام و ریاضیات

پیش از کشف رساله خیام در جبر، شهرت او در مشرق‌زمین به واسطه اصلاحات سال و ماه ایرانی و در غرب به واسطه ترجمه رباعیاتش بوده‌است. اگر چه کارهای خیام در ریاضیات (به ویژه در جبر) به صورت منبع دست اول در بین ریاضی‌دانان اروپایی سدهٔ ۱۹ میلادی مورد استفاده نبوده‌است، می‌توان رد پای خیام را به واسطه طوسی در پیشرفت ریاضیات در اروپا دنبال کرد. قدیمی‌ترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده و نویسندهٔ آن هم‌دوره خیام بوده، نظامی عروضی مؤلف «چهار مقاله» است. ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر می‌کند و اسمی از رباعیات او نمی‌آورد. با این وجود جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ریاضیدانان قرون وسطی چنین می‌نویسد:

 

« خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقه‌بندی تحسین‌آوری از این معادلات آورده‌است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رساله وی در علم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجسته‌ترین آثار قرون وسطائی و احتمالاً برجسته‌ترین آنها در این علم است.  »

 

 

خیام در مقام ریاضی‌دان و ستاره‌شناس تحقیقات و تالیفات مهمی دارد. از جمله آنها رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله است که در آن از جبر عمدتاً هندسی خود برای حل معادلات درجه سوم استفاده می‌کند. او معادلات درجه دوم را از روش‌های هندسی اصول اقلیدس حل می‌کند و سپس نشان می‌دهد که معادلات درجه سوم با قطع دادن مخروط‌ها با هم قابل حل هستند. برگن معتقد است که «هر کس که ترجمهٔ انگلیسی [جبر خیام] به توسط کثیر را بخواند استدلالات خیام را بس روشن خواهد یافت و، نیز، از نکات متعدد جالب توجهی در تاریخ انواع مختلف معادلات مطلع خواهد شد.»  مسلم است که خیام در رساله‌هایش از وجود جواب‌های منفی و موهومی در معادلات آگاهی نداشته‌است و جواب صفر را نیز در نظر نمی‌گرفته است.

 

یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد. به نظر می‌رسد که تنها نسخه کامل باقیمانده از این کتاب در کتابخانه لیدن در هلند قرار دارد.

 

درکتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) هرچند این رساله هرگز پیدا نشد اما خیام خود به این کتاب اشاره کرده‌است و ادعا می‌کند قواعدی برای بسط دوجمله‌ای (a + b)n کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است.

 

، به هر حال قواعد این بسط تا n = 12 توسط طوسی (که بیشترین تأثیر را از خیام گرفته) در کتاب «جوامع الحساب» آورده شده‌است. روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبان‌ها آن را به نام مثلث پاسکال می‌شناسند که البته خدشه‌ای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست.

 

خیام به تحلیل ریاضی موسیقی نیز پرداخته‌است و در القول علی اجناس التی بالاربعاء مسالهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایه‌های بی‌نیم‌پرده، با نیم‌پردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح می‌دهد.

 

مهم‌ترین دست‌آوردها

ابداع نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌های هم‌ارز با نظریهٔ اقلیدس.

«در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفق‏ترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام داده‌است.»

او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک جواب باشد و یا این که اصلاً جوابی نداشته باشند.«آنچه که در هر حالت مفروض اتفاق می‌افتد بستگی به این دارد که مقاطع مخروطی‌ای که وی از آنها استفاده می‌کند در هیچ نقطه یکدیگر را قطع نکنند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را قطع کنند.»

«نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمی‌توان عموماً با تبدیل به معادله‌های درجهٔ دوم حل کرد، اما می‌توان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت.»

«در نیمهٔ اول سدهٔ هیجدهم، ساکری اساس نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساوی‌الساقین که خیام فرض کرده بود قرار می‌دهد و کوشش می‌کند که فرضهای حاده و منفرجه‌بودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.»

به خاطر موفقیت خیام در تعیین ضرایب بسط دو جمله‌ای (بینوم نیوتن)که البته تا سده قبل نامکشوف مانده بود و به احترام سبقت وی بر اسحاق نیوتن در این زمینه در بسیاری از کتب دانشگاهی و مرجع این دو جمله‌ای‌ها «دو جمله‌ای خیام-نیوتن» نامیده می‌شوند.

پیروان خیام

صادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کرده‌است، تا حدی که از متفکرترین و بهترین پیروان خیام به شمار می‌آید. هر چند که به نظر او افکار حافظ به فلسفهٔ خیام نمی‌رسد، اما بنا به نظر صادق هدایت حافظ این نقص را با الهامات شاعرانه و تشبیهات رفع کرده‌است و برای نمونه به قدری شراب را زیر تشبیهات پوشانده که تعبیر صوفیانه از آن می‌شود. اما خیام این پرده پوشی را ندارد. برای نمونه حافظ دربارهٔ بهشت با ترس سخن می‌گوید:

 

باغ فـردوس لطیـف است و لیکن زیـنهار       تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت

 

اما خیام بدون پرده‌پوشی می‌گوید:

 

گویند بهشت و حور عین خواهد بود           آنجا می‌ناب و انگبین خواهد بود

گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟         چون عاقبت کار چنین خواهد بود

 

چهره جهانی خیام

 

تندیس خیام در بخارست، پایتخت رومانیدر جهان خیام به عنوان یک شاعر، ریاضیدان و اخترشناس شناخته شده‌است. هرچند که اوج شناخت جهان از خیام را می‌توان پس از ترجمه شعرهای وی به وسیله ادوارد فیتزجرالد دانست. این در حالی است که بسیاری از پژوهشگران شماری از شعرهای ترجمه‌شده به وسیله فیتزجرالد را سروده خیام نمی‌دانند و این خود سبب تفاوت‌هایی در شناخت خیام در نگاه ایرانی‌ها و غربی‌ها شده‌است. تأثیرات خیام بر ادبیات غرب از مارک تواین تا تی.اس الیوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کرده‌است

 

ولادیمیر پوتین،مارتین لوتر کینگ و آبراهام لینکن همیشه قبل از خواب رباعیات خیام می‌خواندند یا می‌خوانند

 

 

خیام در افسانه

انابه

افسانه‌هایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانه‌ها از این قرار است که خیام می‌خواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه میش را شکست. پس خیام چنین سرود:

 

ابریق می مرا شکستی،ربی                 بر من در عیش را ببستی،ربی

من مِی خورم و تو می‌کنی بدمستی        خاکم به دهن مگر که مستی،ربی

 

پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:

 

ناکرده گنه در این جهان کیست بگو!       آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو!

من بد کنم و تو بد مکافات دهی             پس فرق میان من و تو چیست بگو!

 

و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانه‌ها در اینکه این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.

 

ای رفته و باز آمده بل هم گشته

در افسانه‌ای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسه‌ای می‌گذشتند. عده‌ای، مشغول ترمیم آن مدرسه بودند و چارپایانی، مدام بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره)را به داخل مدرسه می‌بردند و بیرون می‌آمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه ابا می‌کرد و هیچ کس قادر نبود او را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از این که خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟

 

خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بود و پس از مردن، به این شکل در آمده و دوباره به دنیا بازگشته بود ( اشاره به نظریهٔ تناسخ) و می‌ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:

 

ای رفته و باز آمده بَل هُم گشته             نامت ز میان مردمان گم گشته

ناخن همه جمع آمده و سم گشته             ریشت ز عقب در آمده دم گشته

 

به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام‌الملک به سه یار دبستانی معروف بوده‌اند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام الملک سیاست مداری عظیم الشان شد و خیام شاعر و متفکری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشه‌های بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.

 

برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظام‌الملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد،ولی خیام گفت که سودای ولایت‌داری ندارد. پس نظام‌الملک ده‌هزاردینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت‌کنند

 

چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کرده‌است این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکرده‌است.

 

آثار

 

خیام آثار علمی و ادبی بسیار تالیف کرد.

او میزان الحکمت را درباره فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت. نوروزنامه دیگر اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شرا که در حدود ۴۹۵ هجری قمری نگاشته شده‌است. کتاب جبر و مقابله خیام با تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال ۱۷۴۲ در یکی از کتابخانه‌های لیدن یافته شد. این کتاب در ۱۸۱۵ توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد .

 

رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله به زبان عربی، در بارهٔ معادلات درجهٔ سوم.

رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس در مورد خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها.

رساله میزان‌الحکمه.«راه‌حل جبری مسالهٔ تعیین مقادیر طلا و نقره را در آمیزه‌(آلیاژ) معینی به وسیلهٔ وزنهای مخصوص بدست می‌دهد.»

قسطاس المستقیم

رسالهٔ مسائل الحساب، این اثر باقی نمانده‌است.

القول علی اجناس التی بالاربعاء، اثری دربارهٔ موسیقی.

رساله کون و تکلیف به عربی درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف که خیام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهیم نسوی در سال 473 - ۴۷۳ هجری -  نوشته‌است و او یکی از شاگردان پورسینا بوده و در مجموعه جامع البدایع باهتمام سید محی الدین صبری بسال 1194 - ۱۲۳۰ هجری - و کتاب خیام در هند به اهتمام سلیمان ندوی سال  1312 - ۱۹۳۳ میلادی -  چاپ شده‌است.

رساله روضة‌القلوب در کلیات وجود

رساله ضیاء العلی

رساله‌ای در صورت و تضاد

ترجمه خطبه ابن سینا

رساله‌ای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب

رساله مشکلات ایجاب

رساله‌ای در طبیعیات

رساله‌ای در بیان زیگ ملکشاهی

رساله نظام الملک در بیان حکومت

رساله لوازم‌الاکمنه

اشعار عربی خیام که در حدود ۱۹ رباعی آن بدست آمده‌است.

نوروزنامه، از این کتاب دو نسخه خطی باقی مانده‌است. یکی نسخهٔ لندن و دیگری نسخه برلن

رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود ۲۰۰ چارینه (رباعی) یا بیشتر از حکیم عمر خیام است و زائد بر آن مربوط به خیام نبوده بلکه به خیام نسبت داده شده.

عیون الحکمه

رساله معراجیه

رساله در علم کلیات

رساله در تحقیق معنی وجود


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 28 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 13:15 ] [ هادی قادری ]

«شعری از فردوسی»

 

 

 

چو گفتـــــار بيهــوده بسيــار گشت                       سخنگوي در مردمي خوار گشت

 

به نايـافت رنجه مـكن خـــــويشتن                          كه تيمـار جان باشد و رنج تـن

 

 

 

****اشعار فردوسی*****

 

 

 

زدانش چو جان تـــرا مـــايـه نيست                    به از خامشي هيچ پيرايــه نيست

 

توانگر شد آنكس كه خرسنـــد گشت                  از او آز و تيمار در بنـــد گشت

 

 

 

****اشعار فردوسی*****

 

بـه آمــوختن چون فــروتن شـــوي                            سخن هــاي دانندگــان بشنوي

 

مگوي آن سخن، كاندر آن سود نيست                       كز آن آتشت بهره جز دود نيست

 

 

 

****اشعار فردوسی*****

 

 

 

بيــــا تا جهــــان را به بــد نسپريم                   به كوشش همه دست نيكي بريم

 

نبــاشد همي نيك و بـــد، پــــايدار                   همـــــان به كه نيكي بود يادگار

 

 

 

****اشعار فردوسی*****

 

 

 

همــــان گنج و دينار و كاخ بلنـــــد                نخواهــــد بدن مرترا ســـودمند

 

فــريــدون فــرّخ، فرشته نبـــــــود               بــه مشك و به عنبر، سرشته نبود

 

 

 

به داد و دهش يــافت آن نيگـــــوئي

 

  تو داد و دهش كن، فريدون توئي

 

 

 

 

 

********اشعار فردوسی********

 

 

 

 

 

 

 

« شعری از فردوسی »

 

سپاه شب تیره

 

 

 

شبی چون شَبَه روی شسته به قیر

 

نه بهرام پیدا ، نه کیوان ، نه تیر

 

 

 

****اشعار فردوسی*****

 

 

 

دگرگونه آرایشی کرد ماه

 

بسیچ گذر کرد بر پیشگاه

 

شده تیره اندر سرای درنگ

 

میان کرده باریک و دل کرده تنگ

 

ز تاجش سه بهره شده لاژورد

 

سپرده هوا را به زنگار و گَرد

 

 

 

****اشعار فردوسی*****

 

 

 

سپاه شب تیره بر دشت و راغ

 

یکی فرش گسترده از پّر زاغ

 

نموده ز هر سو به چشم اهرمن

 

چو مار سیه ، باز کرده دهن

 

 

 

****اشعار فردوسی*****

 

 

 

چو پولاد زنگار خورده سپهر

 

تو گفتی به قیر اندر اندود چهر

 

فرو ماند گردون گردان به جای

 

شده سست خورشید را دست و پای

 

 

 

****اشعار فردوسی*****

 

 

 

سپهر اندر آن چادر قیرگون

 

تو گفتی شدستی به خواب اندرون

 

نَبُد هیچ پیدا نشیب از فراز

 

دلم تنگ شد زان شب دیریاز


برچسب‌ها:
[ جمعه 25 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 13:57 ] [ هادی قادری ]

 

روز بزرگداشت فردوسی

در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده‌است.[هر سال در این روز آیین‌های بزرگداشت فردوسی و شاهنامه در دانشگاهها و نهادهای پژوهشی برگزار می‌شود.

 

خلاصه ای از شرح زندگی نامه حكيم ابوالقاسم فردوسی

استاد بزرگ بي بديل ، حكيم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسي، حماسه سراي بزرگ ايران و يكي از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسي و از مفاخر نامبردار ملت ايرانست كه به علت همين عظمت مقام و مرتبت، سرگذش مانند ديگر بزرگان دنياي قديم با افسانه و روايات مختلف در آميخته است.

 

مولد او قريه باژ از راء ناحيه طابران (يا: طبران) طوس بود، يعني همانجا كه امروز آرامگاه اوست، فردوسی در آن دِه در حدود سال 329 – 330 هجري، در خانواده اي از طبقه دهقانان چشم به جهان هستي گشود.

 

چنان كه مي دانيم "دهقانان" يك طبقه از مالكان بودند كه در دوره ي ساسانيان (و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامي) در ايران زندگي مي كردند و يكي از طبقات اجتماعي فاصل ميان طبقه كشاورزان و اشراف درجه اول را تشكيل مي دادند و صاحب نوعي "اشرافيت ارضي" بودند.

 

زندگانی آنان در كاخهايي كه در اراضي خود داشتند مي گذشت.آنها به وسيله ي "روستاييان" از آن اراضي بهره برداري می نمودند و در جمع آوري ماليات اراضي با دولت ساساني و سپس در عهد اسلام با دولت اسلام همكاري داشتند و حدودا تا زمان حمله مغول به تدريج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضييقات گوناگون از بين رفتند.

 

اينان در حفظ نژاد و نسب و تاريخ و رعايت آداب و رسوم ملي، تعصب و سختگيري خاص مي كردند و به همين سبب است كه هر وقت در دورهي اسلامي كسي را "دهقان نژاد" مي دانستند مقصود صحت نژاد ايراني او بود و نيز به همين دليل است كه در متون فارسي قرون پيش از مغول "دهقان" به معني ايراني و مقابل "ترك" و "تازي" نيز استعمال مي شده است .

 

فردوسی به خاطر تعلق به اين طبقه از جامعه، از تاريخ ايران وسرگذشت نياكان خويش آگاهي داشت، به ايران عشق مي ورزيد، به ذكر افتخارات ملي علاقه داشت. وي از خانداني صاحب مكنت و ضياع و عقار بود و به قول نظامي عروضي صاحب چهار مقاله، در ديه باژ «شوكتي تمام داشت و به دخل آن ضياع از امثال خود بي نياز بود».

 

ولی اين بی نيازی پايدار نماند؛ زيرا او همه سودهای مادی خود را به كناری نهاد و وقتي تاريخ ميهن خود و افتخارات گذشته آن را در خطر نيستي و فراموشی يافت زندگي خود را به احياء تاريخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود در اين راه ياری گرفت.

 

از تهيدستي نينديشيد، سي سال رنج برد، و به هيچ روي، حتي در مرگ پسرش، از ادامه كار باز نايستاد، تا شاهنامه را با همه ي رونق و شكوه  و جلالش، جاودانه براي ايراني كه مي خواست جاودان باشد، باقي مي گذارد «كه رحمت بر آن تربت پاك باد».

 

فردوسی ظاهراً در ابتداي قتل دقيقي (حدود 367- 369 ه) به نظم داستانهاي منفردي از ميان داستانهاي قديم ايراني سرگرم بود، مثل داستان "بيژن و گرازان"، كه بعدها آنها را در شاهنامه ي خود گنجانيد و گويا اين كار را حتي در حين نظم شاهنامه ابومنصوري يا بعد از آن نيز ادامه مي داد و داستانهاي منفرد ديگري را مانند اخبار رستم، داستان رستم و سهراب، داستان اكوان ديو، داستانهاي مأخوذ از سرگذشت بهرام گور، جداگانه به نظم در مي آورد .

 

اما تاريخ نظم اين داستانها مشخص نيست و تنها بعضي از آنها داراي تاريخ نسبتا روشن و آشكاري است. مثل داستان سياوش كه در حدود سال 387 ه. سروده شده و نظم داستان نخجير كردن رستم با پهلوانان در شكارگاه افراسياب كه در 389 شروع شد.

 

 

 

روز بزرگداشت فردوسی

 

آغاز نظم شاهنامه:

اما نظم شاهنامه، يعني شاهنامه اي كه در سال 346 هجري به امر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود، دنباله ي اقدام دقيقي شاعرست در همين مورد. دقيقي بعد از سال 365 كه سال جلوس نوح بن منصور ساماني بود، به امر او شروع به نظم شاهنامه ابومنصور كرد ولي هنوز بيش از هزار بيت آن را به نظم در نياورده بود كه به دست بنده اي كشته شد.

 

بعد از شهرت كار دقيقي در دهه ي دوم از نيمه ي دوم قرن چهارم و رسيدن آوازه ي آن و نسخه اي از نظم او به فردوسي، استاد طوس بر آن شد كه كار شاعر جوان دربار ساماني را به پايان برد.

ولي مأخذي را كه دقيقي در دست داشت مالك نبود و مي بايست چندي در جست و جوي آن بگذراند.بر حسب اتفاق يكي از دوستان فردوسی در اين كار وي را ياري كرد و نسخه اي از شاهنامه منثور ابومنصوري را بدو داد و فردوسی از آن هنگام به نظم شاهنامه دست يازيد، بدين قصد كه كتاب مدون و مرتبي از داستانها و تاريخ كهن ترتيب دهد.

تاريخ اين واقعه ، يعني شروع به نظم شاهنامه،صريحاً معلوم نيست ولي با استفاده از قرائن متعددي كه از شاهنامه مستفاد مي گردد و با انطباق آنها بر وقايع تاريخي، مي توان آغاز نظم شاهنامه ابومنصوري را به وسيله استاد طوس سال 370 – 371 هجري معلوم كرد.

 

اين كار بزرگ، خلاف آنچه تذكره نويسان و افسانه سازان جعل كرده اند، به امر هيچ يك از سلاطين، خواه ساماني و خواه غزنوي، انجام نگرفت بلكه استاد طوس به صرافت طبع، بدين مجاهدت عظيم دست زد و در آغاز كار فقط از ياوري دوستان خود و يكي از مقتدرين ايراني نژاد محلي در طوس بهره مند شد كه نمي دانيم كه بود ، ولي چنانكه فردوسی خود مي گويد او ديري نماند و بعد از او مردي ديگر، هم از متمكنان و بزرگان محلي طوس، به نام "حيي" يا "حسين" بن قتيبه ، شاعر را زيربال رعايت گرفت و درامور مادي، حتي پرداخت خراج سالانه، ياوري نمود، و مردي ديگر به نام "علي ديلمي" هم در اين گونه ياوريها شركت داشت. اما اينان همه از ياوران و دوستان و بزرگان محلي طوس يا ناحيه طابران بودند و هيچ يك پادشاه و سلطان نام آوري نبودند.

 

تذكره نويسان در شرح حال فردوسي نوشته اند كه او به تشويق سلطان محمود به نظم شاهنامه پرداخت . علت اين اشتباه آن است كه نام محمود در نسخه موجود شاهنامه، كه دومين نسخه شاهنامه فردوسی است، توسط خود شاعر گنجانيده شد و نسخه اول شاهنامه ( كه منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ابومنصوري ) ، موقعي آغاز شده بود كه هنوز 19 سال از عمر دولت ساماني باقي بود و اگر فردوسی تقديم منظومه خود را به پادشاهي لازم مي شمرد ناگزير به درگاه آل سامان، كه خريدار اين گونه آثار بودند، روي مي نمود نه به درگاه سلطاني كه هنوز روي كار نيامده بود.

 

 

روز بزرگداشت فردوسی

محمود تركزاد غزنوي نه تنها در ايجاد شاهنامه استاد طوس تأثيري نداشت بلكه قصد قتل گوينده آن، به گناه دوست داشتن نژاد ايراني و اعتقاد به تشيع،  را داشت.

 

 

اتمام اولين نسخه شاهنامه:

گفتيم كه فردوسی، مدتي پيش از به دست آوردن نسخه ي شاهنامه منثور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسي، در دوران جواني و پيش از چهل سالگي، سرگرم نظم بعضي از داستانهاي قهرماني بود و بنا بر شرحي كه گذشت در حدود سال 370-371 هجري نسخه شاهنامه منثور ابومنصوري را به ياري يكي از دوستان طوسي خود به دست آورد و به نظم آن همت گماشت، و پس از سيزده يا چهارده سال، در سال 384 يعني ده سال پيش از آشنايي بادربار محمود غزنوي، آن را به پايان رسانيد. تاريخ مذكور درپاره اي از نسخ قديمي شاهنامه ديده مي شود.

در ترجمه اي كه فتح بن علي بنداري اصفهاني به حدود سال 620 – 624 از شاهنامه به عربي ترتيب داد، باز تاريخ ختم شاهنامه سال 384 است.

به مـاه سفنـدار مـذ روز اَرد

سـرآمــد  كنـون  قصــه  يـزد گــرد

بنـام جهـان داور كـرد گار

زهجرت سه صدسال وهشتاد و  چار

مقايسه ترجمه البنداري با شاهنامه معمول ، اين نكته را بر ما روشن مي كند كه بسياري از مطالب موجود در شاهنامه هاي متداول در آن ترجمه موجود نيست. از اينجا دريافت مي شود كه نسخه مورد استفاده البنداري كوتاه تر و مختصرتر بود.


برچسب‌ها:
[ جمعه 25 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 13:48 ] [ هادی قادری ]

 

 

چقدر خوشحــال بود

شیطــان
وقتی سیب را چیدم
گمان می کرد فریب داده است مرا
نمی دانست
تو پرسیده بودی
مرا بیشتر دوست داری . .
یا ماندن در بهشـــت را؟

.


.

تو تنهــــا دعـــای قشنــــگ  منــــی
مبــــادا کســـی از خـــدا
بـــــی خبــــر بــــرای خـــودش، آرزویــــت کنــــد …

.


.

دستم را روی قلبم می گذارم
خوشحال میشوم که قدمهایت را احساس میکنم
عجب تفاهمی دارند
صدای قدمهایت با صدای قلبم…!

.


.

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

.

 

.

متن های کوتاه عاشقانه و احساسی در سایت فتوکده : http://photokade.com

.

سایت فتوکده : سایتی برای همه سلیقه ها

.

.


.

حتی اگر حرفی نبود
شماره‌ام را بگیر و فقط بخند …
وقتی می‌خندی
زمان می‌ایستد
و در زیر پوست‌ام انگار پرنده‌ایست
که برای رهایی
پرپر می‌زند …

.


.

می چکد عشق از بند بند انگشتانم
وقتی ریتم ناموزون زندگی را
با تو خوش می نوازم

.


.

مهم نیست که آخرین زلزله زندگی ات چند ریشتر بود …
مهم نیست که در آن زلزله چه چیزهایی از دست دادی!
مهم این است که دوباره از نو بسازی:
جهانت را …
زندگی ات را …
باورت را …
“مهم شروع دوباره است”

.


.

بهترین دوست ها، از لحظات سخت زندگی،
برات آلبومی از خاطره های رنگی می سازند،
آلبومی که هرگاه ورقش بزنی، خنده هایت،
تلخی رو توی خودشون حل کرده باشند …

.


.

از دور تو را دوست دارم
بی هیچ عطری
آغوشی
نوازشی
و یا حتی بوسه‌ای
تنها
دوستت دارم
از دور …

.


.

زن ها از عادی شدن
از تکراری شدن
از مثل روز اول نبودن
می ترسند!
گاهی زن ها را مثل روز اول دوست بدارید …

.


.

یک بار خواب دیدن تو… به تمام عمر می‌ارزد پس نگو…

نگو که رویای دور از دسترس، خوش نیست…

قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولی دل دریایست…

تاب و توانش بیش از اینهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد

.


.

گاهی برای از تو نوشتن کم می آورم
باورکن
تمامی این شعرها بهانه است
تنها میخواستم بگویم:
دلم برایت تنگ شده …

.


.

دست های تو
تمام دنیای من است
و من همین حالا
تمام دنیا را توی دست هایم دارم
من دیگر هرگز
دلتنگ اشک هایم نخواهم شد
تو مثل باد
تمام قاصدک هایم را
که به شاخه درخت گیر کرده بود
رها کردی …

.


.

تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی

می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی

و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم

.


.

فقط در شرایط بحرانی زندگی ات متوجه می شوی
چه کسی کنار توست و چه کسی مقابل توست …
کسی که کنار تو می ماند
حتی اگر از خونت نباشد، همخون توست!

.


.

آسمان را مرخص می‌کنم!
دیگر به هوا هم نیازی ندارم!
تو خودت را مثل هوا
مثل نور، مثل آسمان
پهن کرده‌ای روی تمام لحظه‌هایم …

.


.

در سرم تویی
در چشمم تویی
در قلبم تو ..
“من” عکس دسته جمعی تو ام …

.


.

برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد و قلبی که دوست داشته شود
قلبی که هدیه کند و قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید و قلبی که جواب دهد
قلبی برای من و قلبی برای تنها نازنینم

.


.

این روزها”دوستت دارم” دیگر قلب کسی را به تپش وا نمی دارد

وگونه ی کسی را سرخ نمی کند!

مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکرار است.

.


.

دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم
درد دل خواهم کرد بی هیچ کلامی…
در آغوشت قرار خواهم گرفت بی هیچ کلامی
در آغوشت خواهم ماند بی هیچ کلامی
عشق من تو باش نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم

تو باش تا در دنیای بزرگ تنهاییم تنها ترین باشی..

.


.

عمقِ احساسُ نمیشه نوشت !
مثل درکـــ خوابیدن کنار ساحلُ شنیدن صدای دریا ؛
مثل قدمــ زدن زیر بارون ؛ بدون چتر !
مثل لذت پرواز تو آسمون آبی ؛
مثل کنـــــ ـــار تو بودن .. .. ..

.


.

رفتار عاشقانه ی زن را بایــد از دلتنگـیش فهمید
از شـــوق و بی تابیـش برای دیدار
از حس کودکانه اش برای آغــــــــوش
از خجالتش برای بوسـه گرفتن
زن بـی دلیل بهانه نمیگیرد
شاید بهانه ی دستانِ گرمـت را دارد
که دستانش را بگیری …..!

.


.

تـــو برمی گردی و زندگی را از جایی که پاره شده دوباره به هم می دوزیم
در صندوقِ خاطره ها هنوز نخ برای بخیه زدن هستـــــــــ…!

.


.

بـه آمـار مـشـکـوکـم …
جـمـعـیـت دنـیـای مـن
دو نـفـر اسـت . . .


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 14:12 ] [ هادی قادری ]

نقل قول های گرانبها

 

 

حتـی همـان سـالی کـه اسکـندر چـهره ایـن خـاک را بـه خـون ملـت مـا رنگـین کـرده بـود ، در کنـار شعـله‌های مهیبـی کـه از تخـت جمشـید زبـانه مـی‌کشـید ، همـانجا ، همـان وقـت ، مـردم مصـیبت‌زده مـا نـوروز را جـدی‌تـر و بـا ایمـان بیشـتری برپـا مـی‌کردنـد ...


 

دکتر علی شریعتی


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494031_175.jpg


 

مهمتریـن چیـز بـرای لـذت بـردن از زنـدگی ، شــاد بـودن اسـت . هـمه چیـز همیـن اسـت .


 

آدری هـــپبورن


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494032_117.jpg


 

دنیـا پـر از آدم هایـی سـت کـه یکـی را دوسـت مـی دارنـد امـا با کسـی دیگـر زندگـی مـی کـنند ...


 

لویئــــس بونوئــــل


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494033_863.jpg


 

زندگـی مـی گـذرد ، در حالـی كـه مــا دائـما منتظـر فــرا رسيـدن لحظـه مناسـب بــرای دسـت بـه كـار شـدن هستيـم .


 

پائولـــــو کوئلیـــــو


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494034_392.jpg


 

وقتی که دیگر دلواپس آن نباشیم که

در چشم محبوبمان چگونه دیده شویم،

معنایش این است که دیگر عاشق نیستیم...!


 

میلان کوندرا


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494035_934.jpg


 

دسـتِ آخـر درنیـافتم هـر سـال کـه مـی گـــذرد یـک ســـال بـه عـــمر مـن اضـــافه مـی شـود یـا یـک ســال از عمـرم کاســته مـی شـود !؟


 

ماهاتمـــا گانـــدی


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494036_695.jpg


 

شـاید کسـی را کـه با او خـندیده‌ای فرامـوش کنـی ، امـا هــرگز کسـی را کـه بـا او گریسـته‌ای ، از یـاد نـخواهی بـرد .


 

جبـران خلیل جبـران


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494037_108.jpg


 

آمـوزش را در خـانواده ،

دانـش را در جـامعه

و بينـش را در تفكـرات تنهايـی مـی آموزنـد .


 

فردریـــش نیچـــه


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494038_806.jpg


 

نـادر اشخاصـی قادرنـد عاشـق شونـد زيـرا نـادر اشخاصـی قادرنـد همـه چيـز را از دسـت بدهنــد !


 

كريســتيان بـــوبـن


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494039_494.jpg


 

هر انسانی یک بار

برای رسیدن به یک نفر

دیر می کند،

و پس از آن

برای رسیدن به کسان دیگر

عجله ای نمی کند ...


 

یاشار کمال


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494040_493.jpg


 
 

 


براستی زن بودن کار مشکلی است.

مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی، همانند یک مرد کار کنی، شبیه یک دختر جوان به نظر برسی و مثل یک سالمند فکر کنی...


 

سیمین دانشور


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494041_558.jpg


 

همیشه توو زندگیت سعی می کنی چیزهای از دست رفته رو به دست بیاری

ولی همون موقع داری چیزهای بیشتری از دست می دی ...


 

جول کوئن


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494042_620.jpg


 

هیچ كس نمی داند در زمان هایِ بحرانی،

وفاداری به كدام سُو رو می كند !!


 

ژان پل سارتر


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494043_181.jpg


 

بــدبختـی يعنی ،

در اوج خوشبختی و عاشقی بفهمی

عشقت بهت خيانت كرده و مجبور بشی

خـودت رو ازش پس بگيـــری ...!


 

ژوان هریس


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494044_141.jpg


 

زیباتریـن روحیـه ی سنّتـی ِ مـا ، عشـق به بهـار و نــوروز اسـت .

و مـا مـردم - علـی رغـم ِ ایـن همـه مـصیبت و مـصیبت زدگـی چـه استـعدادی بـرای زنـدگی و شــادمانی داریـم ...


 

محمـود دولت آبـادی


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/494045_280.jpg

 


آیا ممکن است کسی چیزی را که

 

به حد پرستش دوست داشته ناگهان از یاد ببرد

 

و دیگر به آن علاقه ای نشان نــــدهد؟

 


 

 

امیل زولا

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495617_574.jpg


 

من دوست داشتنی‌ام، اما زیبا نیستم

 

من گناه می کنـم امـــا شیطان نیستم

 

من خـوب هستم ،ولی فـرشته نیستم.

 


 

 

مرلین مونرو

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495618_208.jpg


 

دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات

 

جا هست به جای آنکه جای کسی را بگیرید ،

 

تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید ...!

 


 

 

چارلی چاپلین

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495619_212.jpg


 

دلهای ما که بهم نزدیک باشد،دیگر چه فرقی می کندکه

 

کجای این جهان باشیم دور باش اما نزدیک من

 

از نزدیک بودن های دور می ترسم ...!

 


 

 

احمد شاملو

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495620_604.jpg


 

بـرای رسـيدن بـه جايـی کـه تـا بحـال نرسـيده ايم ،

 

بايـد از راهـی برويـم کـه تـا بحـال نرفتـه ايم ...

 


 

 

ماهاتمـا گانـدی

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495621_364.jpg

 
 

 


حسرت واقعی را آن روزی می خوری که

 

می بینی به اندازه ی سن و سالت

 

زنــــدگی نــکــرده ای...!

 


 

 


 

 

گابریل گارسیا مارکز

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495622_449.jpg


 

عیـــد من آن روزی است کـه

 

زحمت یــک ســال دهقـــان ،

 

شام یک شب پادشاه نباشد...!

 


 

 

ارنست چه گوآرا

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495623_413.jpg


 

بيشـتر مـردم منتظـر فـرا رسـيدن ســال نـو هستــند ،

 

تـا دوبــاره بـه عــادت هـای كهـنه مشــغول شونــد !

 


 

 

پائـولو کـوئلیو

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495624_629.jpg


 

مـن دوسـت دارم فقـیر زندگـی کنـم ... ولـی با پـول فــراوان !

 


 

 

پابلـــو پیکاســــو

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495625_212.jpg


 

مـن یکـی تـا حـالا از قـول مـردانه خـیری نـدیـده ام ؛

 

خیلـی مــردی قـول زنانـه بــده ....

 


 

 

زویــا پیــرزاد

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495626_767.jpg


 

متأسـفانه بسـیاری از مـردم پـس از ایـن‌ کـه بـه دامـان شـوربختـی درافتادنـد ، بـه سـعادت از دسـت‌ رفتـه خـویش پـی می‌ برنـد .

 


 

 

برترانــــد راســــل

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495627_201.jpg


 

ترجیـح مـی دهـم تـو امـروز خیلـی رنـج بکشـی تـا ایـن کـه همـه عمـرت ، همیشـه کمـی رنـج بکشـی ...

 


 

 

آنا گاوالــدا

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495628_411.jpg


 

اگـر در سـر یـک ملـت بـذر دانـش و اخـلاق بکاریـد و آنهـا را آبیـاری کنیـد ، حاصلـخیز کنیـد ، روشـن کنیـد و تربیـت کنیـد ؛ خواهیـد دیـد که دیـگر نیـاز به بـریدن و بـه دار آویخـتن ایـن سـرهای نازنیـن نیسـت !

 


 

 

ویکتور هوگـو

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495629_592.jpg


 

همه آدم ها مانندِ ماه هستند،

 

قسمتِ تاریکی دارند که هرگز به کسی نشان نمی دهند.

 


 

 

مارک تواین

 


 

 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495630_503.jpg


 

هنگامی که درگیرِ یک رسوایی می شوی،

 

در می یابی دوستانِ واقعی ات چه کسانی هستند.

 


 

الیزابت تیلور


 

http://mj1.persianfun.info/img/94/1/Naghl-Ghol25/495631_207.jpg

 

برچسب‌ها:
[ جمعه 18 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 12:30 ] [ هادی قادری ]

بیاد همه بابا های اسمانی

 


برچسب‌ها:
[ جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 20:32 ] [ هادی قادری ]

شوخی و جدی به مناسبت روز پدر 

اعتراضیه روز مرد

مرد ، دستگاه خودپرداز پول نیست !

لطفا برای خرید کادو ، خودش را تحت فشار نگذارید!

روز مرد بر همه فرشته های سیبیلو مبارک


مرد یعنی: یک جهان بیچارگی، یک بلای خانگی.

سایه پر درد سر، یک هیولای دو سر.

یک کویر بی گیاه، زندگی با او تباه.

آسمانی بی فروغ،هر چه میگوید دروغ.

شوره زاری بی علف، عمر زن با او تلف...

(سازمان حمایت از زنان کادو نگرفته در روز زن!)



 

امروز به نام پدران نام گرفت / زن رفت و ز همسر خودش وام گرفت

هر مرد در این روز بدیدم، کادو / جوراب ، لباس زیر یا مام گرفت !

 

 

روز ما موجودات زیبا،دوست داشتنی،حساس،فذاکار،دلسوز،ازخودگذشته،
دست و دل باز، مدیر،مدبر، لایق و شایسته پاداش
که ۱۰۰ درصد وقتمون صرف خانواده می شه مبارکمون باشه
و اصلا هم مهم نیست که خانوما بدونن ما چه جواهراتی هستیم
ضمنا جوراب هم خودمون می خریم


 

!

کادو جوراب به مردا و هدیه طلا به زنان در ایران، نشون میده که مردای ایرانی اندازه طلا پول درمیارنو اندازه یه جوراب به زنشون پول میدن!!
این همه سال نفهمیدیم! :|
.
.
.
.
من میرم به اکتشافات بعدیم برسم ^__^

فرستنده : عمرا اگه بگم


 

فتانه خواننده قدیمی درباره اقاشون میفرمایند:
هم نامهربونه
هم افت جونه
هم با دیگرونه
هم قدرم ندونه ندونه
هم دورو دو رنگه
هم خیلی زرنگه
هم دلش چه سنگه
هم با من میجنگه میجنگه
از این کاراش خبر دارم
چه کنم دوسش دارم دوسش دارم
کلی با ایراد های شوهرش قر میداد ببینید چقدر قدیمیا قانعـ بودن
پیشاپیش روز مردایـ گل مبارکک

 

 


همسر عزیزم

نمی دانم که دانستی دلیل گریه هایم را

نمی دانم که حس کردی سکوتم را

ولی دانم که می دانی من عاشق بودم و هستم

وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم

عزیزم همیشه عشق من هستی و خواهی بود

روز مرد مبارک


پدرم تو معبد نوازشات

سجده های شکرمو جا میارم

غربت نگاه بارون زده امو

به طلوع دستای تو میسپارم

پدرعزیزم روزت مبارک


همسر مهربانم با وجود تو، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست

این را به آسمان بگو. تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی . . .

روزت مبارک باد


چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود

برسایه ی رب در صحف همسایه پدر بود

ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است

در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود

پدرم روزت مبارک


همسفر زندگیم وجود نازنین تو بهانه زیستن است.

تو زیباترین حضور عاشقانه در زندگی من هستی

عاشقانه و بی نهایت دوستت دارم،

بیش از آنچه تصور کنی. روزت مبارک


همسر مهربانم با وجود تو، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست

این را به آسمان بگو. تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی . . .

روزت مبارک باد


به یمن لطف تو بختم بلند خواهد شد

سرم به خاک رهت ارجمند خواهد شد

لبی که زمزمه درد می کند شب و روز

به یمن روی تو پر نوشخند خواهد شد

پدرم روزت مبارک


پدر جان

سحرگاهان که نسیم آیتی از پاک بودن را به گل ها هدیه میبخشد

به آن محراب پاکش آرزو کردم برایت

خوب دیدن، خوب بودن، خوب ماندن را

با تمام وجودم دوستت دارم.

روزت مبارک


تندیس جاودانه ایثار و فداکاری، پدر نازنینم

به کمال روح انسان، به حیات جسم و حیوان، به تمام دنیا،

به صدای رعد و طوفان، به نسیم عهد و پیمان،

به خدای جسم و روحم، به نگاه پر شکوهت، که تو را عاشقانه می پرستم.

روزت مبارک.


همسر عزیزم

همدم تنهایی ام، به وسعت قلب مهربانت دوستت دارم.

روزت مبارک

 

 


بابایی الهی قربون خودت و جیبت و حساب بانکیت و ماشین خوشگلت برم روزت مبارک !

 

بــگذار یـک بــار دیـگر بـگویـم

که مـرد هـمـیـشـه مــحبـوب مـن
چــقدر "دوســتــت دارم"
در تــنـگـــاتـنـگ آغـــوش امــن "تو"
چـــه لـــذتی از زن بـــودنم می برم !



می دونی فرق روز پدر با روز مادر چیه ؟
روز مادر طلا فروشی ها شلوغ می شه
اما روز پدر جوراب فروشی ها ..
می دونی شباهشتون چیه ؟
پول هر دو از جیب بابا می ره
 

 

وظیفه خودم میدونم که روز پدر را به :
پدر ژپتو
پدر پسر شجاع
پدر خوانده
پدر سوخته
پدرام اینا
پدر شعر پارسی
بابا لنگ دراز
باباطاهر عریان
باباقوری
نه بابا!
بیشین بینم بابا
ابوظبی
ابولهول
علی بابا
آق بابا
لیدی بابا
بابا نوئل
و در نهایت به پدرسلامتی و پدر و مادرکسی که در هیچ مکانی آشغال نریزد تبریک بگم


تبریک به کسی که نمی دانم از بزرگی اش بگویم یا مردانگی، سخاوت، سکوت، مهربانی و ... بسیار سخت است
پدرم روزت مبارک

 


برچسب‌ها:
[ جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 17:41 ] [ هادی قادری ]
درباره وبلاگ

آیینه چون شکست \ قابی سیاه و خالی \ از او به جای ماند \ با یاد دل که آینه ای بود \ در خود گریستم \ بی آینه چگونه درین قاب زیستم\ فریدون مشیری
موضوعات وب
امکانات وب

Alternative content